ماجرای فرعون مصر
ماجرای فرعون مصر
ماجرای فرعون مصر
رابطه ایران و مصر پس از خیانت انورسادات رئیس جمهور پیشین مصر در ماجرای صلح با اسرائیل قطع شد.
دستور امام برای قطع رابطه با مصر، کوتاه و رسا بود:
" جناب آقای دکتر ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه
با در نظر گرفتن پیمان خائنانه مصر و اسرائیل و اطاعت بی چون و چرای دولت مصر از آمریکا و صهیونیسم، دولت موقت جمهوری اسلامی ایران قطع روابط دیپلماتیک خود را با دولت مصر بنماید. ۱۰/۲/۱۳۵۸ "
بعد از جنگ رمضان (جنگ اکتبر) سادات سیاست خود را در قبال اسراییل تغییر داد و پس از مدت کوتاهی، مصر را از خط مقدم جنگ با اسراییل خارج نمود و با رژیم صهیونیستی قرار داد صلح امضا کرد.
دیگر خیال اسراییل از طرف مصر راحت شده بود. مدتی بعد سادات که به این هم راضی نبود، برای ایراد سخنرانی در کنیست اسراییل به بیت المقدس رفت و این بار با این حرکت، خون جهان اسلام را ریخت و اینچنین مصر به عنوان اولین کشور اسلامی، موجودیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت.
در سالگرد جنگ رمضان 1973، فرعون در جایگاه ویژه خود و میان دولتمردان مصری نشسته و به نمایش قدرت ارتش مصر می نگریست و تسلیحات روسی، توپ های 130 میلیمتری، هواپیماهای میراژ، هلی کوپترهای شنوک و ... از مقابلش می گذشتند و فرعون، بيش از گذشته راحتي و شيکي لباس فرم خود را که دوخت خياط مخصوصش «پي ير گاردن» در لندن بود حس مي کرد چرا که آن روز برخلاف پیشنهاد همسرش، جلیقه ضدگلوله خود را نپوشیده بود.
اولين جرثقيل حامل توپ با رسيدن به مقابل جايگاه از مسير تعيين شده خارج شده و از سمت راست به نزديک ترين فاصله به جايگاه رسيده و ناگهان متوقف مي شود. حاضران ابتدا گمان کردند که به علت نقص فني، جرثقيل از مسير خارج شده است، اما لحظاتي بعد «خالد» با سرعت از جرثقيل پايين پريد و دو بمب دستي را يکي بعد از ديگري به سوي جايگاه پرتاب کرد که هيچ کدام از دو بمب عمل نکردند. در اين بین «حسين عبّاس محمّد» با مسلسل خويش از روي صندلي جرثقيل برخاست و با شدت تمام کلّ جايگاه را به رگبار بست و نخستين گلوله هايش گلوي سادات را هدف قرار داد و با اين گلوله ها بود که تقريباً کار تمام شد.
خالد با حمايت همراهانش تا فاصله يك و نيم متري سادات رسيد، در حالي که هيچ وظيفه اي را جز به هلاکت رساندن وي احساس نمي کرد. او به گمان اين که ممکن است سادات لباس ضد گلوله داشته باشد در حد توان به سوي وي تيراندازي کرد تا از نتيجه کار اطمينان يافت. در اين اثنا گارد محافظ سادات که تجهيزات و هزينه اي معادل بيست ميليون دلار صرف آن شده بود، بي هيچ حرکتي شاهد وقوع حادثه بود و هر کدام از نيروهاي آن به دنبال محلي براي پنهان شدن و نجات خود مي گشتند.
پس از آن که کار به خوبي انجام شد، نيروهاي محافظ به سوي خالد و يارانش تيراندازي کردند که گلوله هايي به شکم خالد و عبدالحميد و عطا اصابت کرد و آنان دستگیر شدند.
در اين حمله مسلحانه، سادات به همراه هفت تن ديگر به قتل رسيدند و 28 تن ديگر مجروح شدند و اين اولين بار بود که ملت مصر، فرعون را به قتل مي رسانيد.
به دنبال ترور سادات، مقامهای امنیتی مصر به دستور حسنی مبارک 650 نفر از مسلمانان را که گفته می شد در قتل انورسادات دست داشتند دستگیر کردند.
پس از بازجويي هاي اوليه، 24 نفر از عوامل اعدام انقلابي سادات در دادگاه نظامي مصر به محاکمه کشيده شدند. متهمان حاضر در جلسه در قفس هاي فولادي نگهداري مي شدند. با ورود متهمان به دادگاه، خالد فرياد کشيد:
« انا خالد الاسلامبولي، انا قاتل السادات، انا قاتل الفرعون، انا قاتل الطاغوت، في سبيل الله قمنا، لتبغي رفع اللوا، لا حزب عملنا، نحن للدّين فداء، الله اکبر، لااله الا الله، عليها نحيا و نموت، في سبيلها نجاهد، عليها نلقي الله.»
در جلسه روز 28 سپتامبر سال 1981 وکلاي مدافع متهمان با طرح اين ادعا که سادات مهدورالدم و ريختن خونش مباح بوده است، دلايل خود را برای این اقدام انقلابی اعلام کردند. عبدالحليم رمضان، وکيل مدافع خالد اسلامبولي نیز در يکي از جلسات دادگاه نظامي ضمن دفاع محکم و جانانه از متهمان اظهار داشت:
« من جز براي رضاي خداوند به اين دادگاه نيامده ام و به دفاع از اين جوانان افتخار مي کنم، چون توانستند شرف ملت مصر را باز گردانند و کودتاي خيانت بار سادات را که تار و پود ملت مصر را از هم گسست، در هم بشکنند. اين جوانان همچون حسين و ياران وي هستند که نه براي دنيا، بلکه براي رضاي خداوند در کربلا قيام کردند. اکنون قيام خالد و يارانش قيام حسيني محسوب مي شود که براي دفاع از شرف اسلام، اعراب و شرافت انساني و رضاي خداوند صورت گرفته است. کار بزرگ آنها، دل تاريک شده ملت مصر را روشني بخشيد. سادات خودش را فرعون مصر مي دانست و به همين سبب جواناني که وي را به جرم فرعون بودن کشته اند، گناهي ندارند و جرمي مرتکب نشده اند، زيرا مقتول خود به جرم خويش اعتراف کرده است.»
زماني که عبدالحليم رمضان، خالد و يارانش را به امام حسين(ع) و شهداي کربلا تشبيه کرد، تمامي آنها مي گريستند و فرياد الله اکبر سردادند.
جلسات محاکمه چندین بار تشکیل شد و سرانجام پس از گذشت 5 ماه، خالد اسلامبولی و چهار نفر دیگر از یارانش محکوم به اعدام و تیرباران شدند.
حکم این پنج تن مسلمان مبارز در سحرگاه روز پنجشنبه 28 فروردین 1361 به اجرا درآمد و بدين ترتيب مرداني به شهادت رسيدند که با ايمان به خداي متعال و در راه اعتلاي کلمه توحيد و برپايي دولت اسلامي، فرعون مصر را به سزاي اعمالش رسانيدند و مردانه در راه هدف مقدس خويش جان باختند.
رژیم مصر از دادن اجساد این 5 نفر به خانواده هایشان خودداری کرد و آنها را به طور پنهانی در گورستان ناشناسی به خاک سپرد و خانواده های آنها در حالی که به یکدیگر تبریک می گفتند، اعلام داشتند که تسلیت کسی را نمی پذیرند، چون فرزندانشان را جزو شهدا می دانند.
واقعه ترور انورسادات خائن نزدیک ایام عیدقربان سال ۶۰ بود. امام خمینی (ره) در قسمتی از پیام خود به مناسبت عید قربان که در تاریخ ۱۷ مهر ۱۳۶۰ صادر شد، فرمودند: "در این سال، این عید برای مسلمانان از آن جهت مبارک تر است که در آستانه آن فرعون مصر رهسپار کوی فرعونیان گردید"
ایشان در خرداد ماه ۶۳ هم خطاب به مسلمانان خصوصا ملت مصر تاکید کردند: " امثال حسنی مبارک هم برای شما نفعی ندارند و دین و دنیای شما را تباه می کنند"
حضرت روح الله در ۱۶ مرداد ماه سال ۶۵ باز هم تاکید کردند که : " مسلمانان، حسنی مبارک نسخه دوم انورسادات را از خود برانند که اینانند که شما را بازیچه خود قرار داده اند تا متعمدا یا بدون عمد سد راه شرف و عزت اسلام شوند."
امام خمینی(ره) گویا روزهایی را که حکومتهای اسلامی به دنبال رابطه با "حسنی مبارک" هستند را می دید که ۱۷ مهرماه سال ۱۳۶۰ از ملت مصر میخواست که با این "حسنی" هم مهلت ندهند تا ننگ پیمان با او بر دامن حکومتهای اسلامی نماند و فرمودند:
" این رئیس جمهور تحمیلی ثانی(حسنی مبارک) که خیال دارد در مصر مثل آن (انورسادات) حکومت کند، و دربست خودش را در اختیار آمریکا گذاشته است، قبل از اینکه به ریاست برسد، اعلام همبستگی خودش را با اسرائیل و آمریکا کرده است و ندیده است که همانطور که سلف صالحش(انورسادات) به واسطه خشم ملت به جهنم واصل شد، با او هم همین عمل را خواهند کرد... ملت مصر ننشیند تا این قدرت از ابین رفته دوباره دست و پای خودش را جمع کند ... "
اما گویا پس از خالد اسلامبولی شهادت طلب دیگری یافت نشد تا فرمان امام را اجرا کرده و کار حسنی مبارک را عهم یکسره کند و از میان ملت مصر، فقط نام خالد اسلامبولی و یارانش برای مجاهدان مسلمان ماندگار شد.
در زمان دولت محمد خاتمی، ایران با پیشنهاد مصر مبنی بر تغییر نام این خیابان برای از سرگیری روابط دو کشور موافقت کرد و حتی شورای شهر تهران نیز انجام این کار را تصویب کرد اما با ایستادگی شاگردان مکتب خمینی این کار میسر نشد. تا اینکه دولت نهم هم قصد چنين كاري را داشت، اما تا كنون موفق به انجام آن نشده است
نكته اينجاست كه برخي دوستان ميگويند نبايد براي هميشه رابطه ما با كشوري همچون مصر قطع باشد. بله، ما هم همين رو مي گوئيم اما اگر فرض بر این باشد که برقراری رابطه با مصر به نفع جهان اسلام و به مصلحت ایران است، تکلیف پاسداشت خون شهید خالد چه می شود و هزینه معنوی ای که ایران به عنوان ام القرای جهان اسلام با تغییر نام این خیابان خواهد پرداخت، چقدر خواهد بود؟ ضمن اينكه انجام اين كار در شرايطي ميسر خواهد بود كه دولت مصر از خوي زياده خواهانه و قلدرمآبانه خود دست بردارد. نه اينكه آنها با كمال گستاخي به ما دستوراتي بدهند و ما هم بگوئيم به خاطر اينكه رابطه برقرار سود، اشكال ندارد!
انورسادات خائن که از دوستان صمیمی شاه ایران بود، تنها کسی است که حاضر شد او را پس از فرار از ایران پناه دهد. کاری که حتی آمریکا هم جرات انجامش را نداشت.
بعد از مرگ محمد رضا شاه، خیابانی در قاهره به نام "پهلوی" نام گذاری شد که حتی اکنون هم که در آستانه برقراری رابطه با این کشور قرار گرفته، علی رغم احتمال پذیرش تغییر نام خیابان خالد اسلامبولی در تهران، ایران از مصر نخواسته که نام این خیابان را تغییر دهد.
منبع: www.irandiplomacy.ir
/خ
دستور امام برای قطع رابطه با مصر، کوتاه و رسا بود:
" جناب آقای دکتر ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه
با در نظر گرفتن پیمان خائنانه مصر و اسرائیل و اطاعت بی چون و چرای دولت مصر از آمریکا و صهیونیسم، دولت موقت جمهوری اسلامی ایران قطع روابط دیپلماتیک خود را با دولت مصر بنماید. ۱۰/۲/۱۳۵۸ "
انورسادات که بود و چه کرد؟
بعد از جنگ رمضان (جنگ اکتبر) سادات سیاست خود را در قبال اسراییل تغییر داد و پس از مدت کوتاهی، مصر را از خط مقدم جنگ با اسراییل خارج نمود و با رژیم صهیونیستی قرار داد صلح امضا کرد.
بگین ، کارتر ، انورسادات
پیمان خائنانه کمپ دیوید
دیگر خیال اسراییل از طرف مصر راحت شده بود. مدتی بعد سادات که به این هم راضی نبود، برای ایراد سخنرانی در کنیست اسراییل به بیت المقدس رفت و این بار با این حرکت، خون جهان اسلام را ریخت و اینچنین مصر به عنوان اولین کشور اسلامی، موجودیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت.
اعدام انقلابی انورسادات خائن
در سالگرد جنگ رمضان 1973، فرعون در جایگاه ویژه خود و میان دولتمردان مصری نشسته و به نمایش قدرت ارتش مصر می نگریست و تسلیحات روسی، توپ های 130 میلیمتری، هواپیماهای میراژ، هلی کوپترهای شنوک و ... از مقابلش می گذشتند و فرعون، بيش از گذشته راحتي و شيکي لباس فرم خود را که دوخت خياط مخصوصش «پي ير گاردن» در لندن بود حس مي کرد چرا که آن روز برخلاف پیشنهاد همسرش، جلیقه ضدگلوله خود را نپوشیده بود.
روز رژه
اولين جرثقيل حامل توپ با رسيدن به مقابل جايگاه از مسير تعيين شده خارج شده و از سمت راست به نزديک ترين فاصله به جايگاه رسيده و ناگهان متوقف مي شود. حاضران ابتدا گمان کردند که به علت نقص فني، جرثقيل از مسير خارج شده است، اما لحظاتي بعد «خالد» با سرعت از جرثقيل پايين پريد و دو بمب دستي را يکي بعد از ديگري به سوي جايگاه پرتاب کرد که هيچ کدام از دو بمب عمل نکردند. در اين بین «حسين عبّاس محمّد» با مسلسل خويش از روي صندلي جرثقيل برخاست و با شدت تمام کلّ جايگاه را به رگبار بست و نخستين گلوله هايش گلوي سادات را هدف قرار داد و با اين گلوله ها بود که تقريباً کار تمام شد.
اعدام انقلابی انورسادات خائن
خالد با حمايت همراهانش تا فاصله يك و نيم متري سادات رسيد، در حالي که هيچ وظيفه اي را جز به هلاکت رساندن وي احساس نمي کرد. او به گمان اين که ممکن است سادات لباس ضد گلوله داشته باشد در حد توان به سوي وي تيراندازي کرد تا از نتيجه کار اطمينان يافت. در اين اثنا گارد محافظ سادات که تجهيزات و هزينه اي معادل بيست ميليون دلار صرف آن شده بود، بي هيچ حرکتي شاهد وقوع حادثه بود و هر کدام از نيروهاي آن به دنبال محلي براي پنهان شدن و نجات خود مي گشتند.
پس از آن که کار به خوبي انجام شد، نيروهاي محافظ به سوي خالد و يارانش تيراندازي کردند که گلوله هايي به شکم خالد و عبدالحميد و عطا اصابت کرد و آنان دستگیر شدند.
در اين حمله مسلحانه، سادات به همراه هفت تن ديگر به قتل رسيدند و 28 تن ديگر مجروح شدند و اين اولين بار بود که ملت مصر، فرعون را به قتل مي رسانيد.
به دنبال ترور سادات، مقامهای امنیتی مصر به دستور حسنی مبارک 650 نفر از مسلمانان را که گفته می شد در قتل انورسادات دست داشتند دستگیر کردند.
پس از بازجويي هاي اوليه، 24 نفر از عوامل اعدام انقلابي سادات در دادگاه نظامي مصر به محاکمه کشيده شدند. متهمان حاضر در جلسه در قفس هاي فولادي نگهداري مي شدند. با ورود متهمان به دادگاه، خالد فرياد کشيد:
« انا خالد الاسلامبولي، انا قاتل السادات، انا قاتل الفرعون، انا قاتل الطاغوت، في سبيل الله قمنا، لتبغي رفع اللوا، لا حزب عملنا، نحن للدّين فداء، الله اکبر، لااله الا الله، عليها نحيا و نموت، في سبيلها نجاهد، عليها نلقي الله.»
در جلسه روز 28 سپتامبر سال 1981 وکلاي مدافع متهمان با طرح اين ادعا که سادات مهدورالدم و ريختن خونش مباح بوده است، دلايل خود را برای این اقدام انقلابی اعلام کردند. عبدالحليم رمضان، وکيل مدافع خالد اسلامبولي نیز در يکي از جلسات دادگاه نظامي ضمن دفاع محکم و جانانه از متهمان اظهار داشت:
« من جز براي رضاي خداوند به اين دادگاه نيامده ام و به دفاع از اين جوانان افتخار مي کنم، چون توانستند شرف ملت مصر را باز گردانند و کودتاي خيانت بار سادات را که تار و پود ملت مصر را از هم گسست، در هم بشکنند. اين جوانان همچون حسين و ياران وي هستند که نه براي دنيا، بلکه براي رضاي خداوند در کربلا قيام کردند. اکنون قيام خالد و يارانش قيام حسيني محسوب مي شود که براي دفاع از شرف اسلام، اعراب و شرافت انساني و رضاي خداوند صورت گرفته است. کار بزرگ آنها، دل تاريک شده ملت مصر را روشني بخشيد. سادات خودش را فرعون مصر مي دانست و به همين سبب جواناني که وي را به جرم فرعون بودن کشته اند، گناهي ندارند و جرمي مرتکب نشده اند، زيرا مقتول خود به جرم خويش اعتراف کرده است.»
زماني که عبدالحليم رمضان، خالد و يارانش را به امام حسين(ع) و شهداي کربلا تشبيه کرد، تمامي آنها مي گريستند و فرياد الله اکبر سردادند.
جلسات محاکمه چندین بار تشکیل شد و سرانجام پس از گذشت 5 ماه، خالد اسلامبولی و چهار نفر دیگر از یارانش محکوم به اعدام و تیرباران شدند.
حکم این پنج تن مسلمان مبارز در سحرگاه روز پنجشنبه 28 فروردین 1361 به اجرا درآمد و بدين ترتيب مرداني به شهادت رسيدند که با ايمان به خداي متعال و در راه اعتلاي کلمه توحيد و برپايي دولت اسلامي، فرعون مصر را به سزاي اعمالش رسانيدند و مردانه در راه هدف مقدس خويش جان باختند.
رژیم مصر از دادن اجساد این 5 نفر به خانواده هایشان خودداری کرد و آنها را به طور پنهانی در گورستان ناشناسی به خاک سپرد و خانواده های آنها در حالی که به یکدیگر تبریک می گفتند، اعلام داشتند که تسلیت کسی را نمی پذیرند، چون فرزندانشان را جزو شهدا می دانند.
شهید خالد اسلامبولی
واقعه ترور انورسادات خائن نزدیک ایام عیدقربان سال ۶۰ بود. امام خمینی (ره) در قسمتی از پیام خود به مناسبت عید قربان که در تاریخ ۱۷ مهر ۱۳۶۰ صادر شد، فرمودند: "در این سال، این عید برای مسلمانان از آن جهت مبارک تر است که در آستانه آن فرعون مصر رهسپار کوی فرعونیان گردید"
ایشان در خرداد ماه ۶۳ هم خطاب به مسلمانان خصوصا ملت مصر تاکید کردند: " امثال حسنی مبارک هم برای شما نفعی ندارند و دین و دنیای شما را تباه می کنند"
حضرت روح الله در ۱۶ مرداد ماه سال ۶۵ باز هم تاکید کردند که : " مسلمانان، حسنی مبارک نسخه دوم انورسادات را از خود برانند که اینانند که شما را بازیچه خود قرار داده اند تا متعمدا یا بدون عمد سد راه شرف و عزت اسلام شوند."
امام خمینی(ره) گویا روزهایی را که حکومتهای اسلامی به دنبال رابطه با "حسنی مبارک" هستند را می دید که ۱۷ مهرماه سال ۱۳۶۰ از ملت مصر میخواست که با این "حسنی" هم مهلت ندهند تا ننگ پیمان با او بر دامن حکومتهای اسلامی نماند و فرمودند:
" این رئیس جمهور تحمیلی ثانی(حسنی مبارک) که خیال دارد در مصر مثل آن (انورسادات) حکومت کند، و دربست خودش را در اختیار آمریکا گذاشته است، قبل از اینکه به ریاست برسد، اعلام همبستگی خودش را با اسرائیل و آمریکا کرده است و ندیده است که همانطور که سلف صالحش(انورسادات) به واسطه خشم ملت به جهنم واصل شد، با او هم همین عمل را خواهند کرد... ملت مصر ننشیند تا این قدرت از ابین رفته دوباره دست و پای خودش را جمع کند ... "
اما گویا پس از خالد اسلامبولی شهادت طلب دیگری یافت نشد تا فرمان امام را اجرا کرده و کار حسنی مبارک را عهم یکسره کند و از میان ملت مصر، فقط نام خالد اسلامبولی و یارانش برای مجاهدان مسلمان ماندگار شد.
خیابان خالد اسلامبولی تهران و رابطه با مصر
در زمان دولت محمد خاتمی، ایران با پیشنهاد مصر مبنی بر تغییر نام این خیابان برای از سرگیری روابط دو کشور موافقت کرد و حتی شورای شهر تهران نیز انجام این کار را تصویب کرد اما با ایستادگی شاگردان مکتب خمینی این کار میسر نشد. تا اینکه دولت نهم هم قصد چنين كاري را داشت، اما تا كنون موفق به انجام آن نشده است
نكته اينجاست كه برخي دوستان ميگويند نبايد براي هميشه رابطه ما با كشوري همچون مصر قطع باشد. بله، ما هم همين رو مي گوئيم اما اگر فرض بر این باشد که برقراری رابطه با مصر به نفع جهان اسلام و به مصلحت ایران است، تکلیف پاسداشت خون شهید خالد چه می شود و هزینه معنوی ای که ایران به عنوان ام القرای جهان اسلام با تغییر نام این خیابان خواهد پرداخت، چقدر خواهد بود؟ ضمن اينكه انجام اين كار در شرايطي ميسر خواهد بود كه دولت مصر از خوي زياده خواهانه و قلدرمآبانه خود دست بردارد. نه اينكه آنها با كمال گستاخي به ما دستوراتي بدهند و ما هم بگوئيم به خاطر اينكه رابطه برقرار سود، اشكال ندارد!
انورسادات خائن که از دوستان صمیمی شاه ایران بود، تنها کسی است که حاضر شد او را پس از فرار از ایران پناه دهد. کاری که حتی آمریکا هم جرات انجامش را نداشت.
بعد از مرگ محمد رضا شاه، خیابانی در قاهره به نام "پهلوی" نام گذاری شد که حتی اکنون هم که در آستانه برقراری رابطه با این کشور قرار گرفته، علی رغم احتمال پذیرش تغییر نام خیابان خالد اسلامبولی در تهران، ایران از مصر نخواسته که نام این خیابان را تغییر دهد.
منبع: www.irandiplomacy.ir
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}